میوه ممنوعه
سروده ها و نوشته های عبدالله قرونه ای

غزلی از دوست عزیزم مرتضی امیری اسفندقه برای آزاده ی کربلا، حــر

عاقبت، جان تو در چشمه ی مهتاب افتاد

پیچشت داد خدا - در نفست تاب افتاد

نور در کاسه ی ظلمت زده ی چشمت ریخت

خواب از چشم تو - ای شیفته ی خواب - افتاد

کارت از پیله ی پوسیده به پرواز کشید

عکس پروانه، برون از قفس قاب افتاد

چشمه شد، زمزمه شد، نور شد و نیلوفر

آن دل مرده که یک چند به مرداب افتاد

عادتت بود که تکرار کنی «بودن» را

از سرت زشتی این عادت ناباب افتاد!

ماه را بی مدد تشت، تماشا کردی

چشمت از ابروی پیوسته، به محراب افتاد

چه کشش بود در آن جلوه ی مجذوب، مگر؟

که به یک جذبه، چنان جان تو جذاب افتاد

 

چهره ی واقعی ات را به تو برگرداندند

از سر نام تو سنگینی القاب افتاد!

شهد سرشار شهادت به تو ارزانی باد!

آه از این مردن شیرین دهنم آب افتاد!!

 

امشب از هرم نفسهای اهورایی تو

گرم در دفتر من این غزل ناب افتاد!

پنج شنبه 25 تير 1390برچسب:حر, :: 15:53 ::  نويسنده : عبدالله قرونه ای

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان میوه ممنوعه و آدرس mivemamnue.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 71
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 113
بازدید ماه : 187
بازدید کل : 3783
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 65
تعداد آنلاین : 1



Alternative content