میوه ممنوعه
سروده ها و نوشته های عبدالله قرونه ای

مسیر بازگشت؛ شبستر و سراب 

سه شنبه 10 شهریور 94

در بازگشت از ارومیه، مسیر را با شتاب بیشتر و توقف کمتری طی کردیم. چون مسافرت طولانی شده بود و آیه خانم را حسابی خسته کرده بود. بنابراین در یک روز، از ارومیه از مسیر سلماس و شبستر تا تبریز و سپس سراب و اردبیل تا نمین آمدیم. دو عکس از پارک زیبای شبستر: (شهری که بزرگان زیادی در خود پرورانده و در همان پارک، کسی بود که تحصیل مهندس میرحسین موسوی را تا پایان دوره متوسطه در این شهر، با افتخار به زبان می آورد! 

البته این عکس دومی که خیلی رویایی شده نتیجه ی حرکت ناآگاه دست من بوده ولی خیلی قشنگ شده!! موافقین؟

این هم عکسهایی از پارک زیبای شهر سراب: 

 

شنبه 25 مهر 1394برچسب:, :: 20:24 ::  نويسنده : عبدالله قرونه ای

ارومیه؛ دروازه ی اروپا!

شنبه 7 شهریور 94

پس از بازگشت از الموت، شب به زنجان رسیدیم و در ابتدای شهر، در پارکی که فضای مناسبی برای اتراق داشت و مسافران زیادی چادر زده بودند، ساکن شدیم. فردا صبح، پس از گشتی کوتاه در شهر و خرید یک عدد سوغات ویژه ی زنجان!! چاقوی آشپزخانه ای زیبا و کارآمد، آن هم مستقیما از سازنده اش و در محل کارگاهش، به سوی تبریز تاختیم.

 

بخاطر طولانی بودن این پست و عکسهای زیادش اگر زحمتی نیست قدم رنجه فرمایید ادامه مطلب در خدمتتان باشم.



ادامه مطلب ...
سه شنبه 7 مهر 1394برچسب:, :: 21:24 ::  نويسنده : عبدالله قرونه ای

بهشت الموت؛ خاستگاه تروریسم در ایران!!

جمعه 6 شهریور 94 

روز چهارشنبه پس از بازگشت از چشمه علی، از دامغان به سوی سمنان به راهمان ادامه دادیم ولی از سمنان به سمت فیروزکوه رفتیم. صبح پنجشنبه (94/6/5) از فیروزکوه به سمت تهران حرکت کردیم و از همان بالا به سمت کرج رفتیم. ناهار را خدمت باجناق گرامی رسیدیم و عصر پنجشنبه به سمت قزوین ادامه دادیم. 

ساعت 5 صبح روز جمعه ششم شهریور، به سوی «الموت» راه افتادیم. مسیری کوهستانی و جاده ای که با شیبی بسیار تند بالا میرفت و در هر قدم، گردشی به چپ یا راست!! وقتی به بالای اولین کوه رسیدیم تازه آفتاب سر زده بود ولی ابرها هنوز بر بستر کوهها در خواب بودند؛ یا شاید کوهها زیر پتویی از ابر خوابیده بودند!!

مسیری زیبا از میان باغهای گردو و گیلاس و جویبارهایی که دوطرف جاده و در شیب تند کوهستان سرازیرند. جاده های فرعی میان بوته های رنگارنگ و جورواجور! وای چقدر زیبا!! 

و اما قلعه ی الموت! 

قلعه ی اسرار و افسانه!

بعنی چطور ممکن است این آب و هوا و این زیبایی و این طبیعت بکر، روحیه ی مردای اسماعیلی را لطیف نکرده باشد و آنان بین این همه زیبایی عبور کنند و به ماموریتهای تروریستی بروند!!

پنج شنبه 2 مهر 1394برچسب:, :: 20:34 ::  نويسنده : عبدالله قرونه ای

درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان میوه ممنوعه و آدرس mivemamnue.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 70
بازدید کل : 3596
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 65
تعداد آنلاین : 1



Alternative content