میوه ممنوعه
سروده ها و نوشته های عبدالله قرونه ای
جامعه شناسی نخبه کشی من مانند نویسنده این کتاب، با بدبینی مطلق به موضوع نگاه نمی کنم بلکه سعی می کنم منطقی باشم. تضاد عجیبی در اخلاق ما ایرانی ها وجود دارد. از یک طرف قهرمان گرا هستیم؛ یعنی برای پیشرفت کشورمان در انتظار یک قهرمان هستیم که همه ی مسئولیت را به دوش بگیرد و زحمت بقیه را کم کند. از سوی دیگر نخبه کش و به اصطلاح عامیانه تر: «زیراب زن» هستیم. بزرگمهر، امیر کبیر، سید محمد خاتمی اینها فقط سه نفر از نخبگان بی شمار این کشورند. اما تنها یکی شان کافی بود که ما امروزه ابرقدرت علم و دانش و پیشرفت و فن آوری و اقتدار سیاسی در دنیا باشیم. اگر یکی از اینها در کشوری مانند ژاپن می بودند خدا می داند که چه ها می کردند. اما در ایران... ژاپن، اولین مدرسه اش به سبک دارالفنون را شانزده سال پس از ایران، دایر کرد!! اما ما با کسی که شانزده سال قبل از ژاپن، مدرنیزه کردن کشور را آغاز کرده بود؛ چه کردیم؟؟!! اگر امیر کبیر به جای دو سال ده سال صدارت می کرد حداقل امروز شانزده سال از ژاپن جلوتر بودیم!! فکر می کنید اگر امیر کبیر را خدا دوباره به ما برگرداند، با او چه خواهیم کرد؟ جای بسی تاسف است که در کتابهای درسی ما اقدامات ارزنده و مدیریت مقتدرانه ی این مرد بزرگ، به فراموشی سپرده شده و تنها به ذکر نامی (احیانا برای خواندن فاتحه ای!!!) بسنده گردیده در حالی که نوشته های سراسر چاپلوسی و مجیزگویی اعتمادالسلطنه، آقازاده ی قاتل امیرکبیر، آذین بخش صفحه های کتاب درسی می شود (آن هم چندین صفحه!!) تا دانش آموزان ما هم هنر ارزشمند چاپلوسی!! را بیاموزند. به قول استاد بیضایی، چه جای خرد؟ کتابی در وصف اطاعت بنویس! شنبه 25 تير 1390برچسب:امیرکبیر,سیدمحمدخاتمی,بزرگمهر,دارالفنون,نخبه کشی, :: 16:1 :: نويسنده : عبدالله قرونه ای آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||
|